نورى ضعيف ، با چراغهاى گوناگون و رنگارنگ ، هر كه را نگاه كنى غرق در افكار خود به سويى در گذر ! اما من اينجا روى پلى كه هر كسى آرزوى ايستادن روى آن را دارد ، غرق در خيالاتم ، گذر باد در ميان موهاى پريشان ، با نم نم باران روى آنها ، خيسى موهايم را حس ميكنم ، سردى آن تا اعماق وجودم خانه كرده . به هر سو كه چشم باز ميكنم زيبا رويى در گذر ، با نگاهى سرد ميگذرد ، باز مرام زيبا رويان مملكت خودم گرم ، اين آدمها به مترسكى خسته شبيهند كه بويى از احساس نبردند ، جاى گيتارم خالى اين آدمها با صداى آهنگ از خود بى خود ميشن
:: برچسبها:
شبهاى لوسانجلس ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب ...